به  سایت انتشارات شب چله خوش آمدید.
نشر شب چله نشر شب چله
ورود / عضویت
ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
1 آیتم / ریال900.000
منو
نشر شب چله
1 آیتم / ریال900.000
  • صفحه اصلی
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • درباره ما
  • تماس با ما
ثبت اثر
پیشنهادات
View cart “روخان / معصومه برنجکار” has been added to your cart.
برای بزرگنمایی کلیک کنید
Homeعمومینمایشنامه نمایشنامه آناکارنینا و چند نمایشنامه دیگر/ فیض شریفی
محصول قبلی
عشق پنهان/ ملّا دِمیرل مترجم: دنیا (معصومه) میرزایی ریال550.000
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
زنی با بوی ابر / امیررضا سید حسینی ریال400.000

نمایشنامه آناکارنینا و چند نمایشنامه دیگر/ فیض شریفی

ریال450.000

مقایسه
افزودن به علاقه مندی
SKU: نمایشنامه آناکارنینا و چند نمایشنامه دیگر/ فیض شریفی/78 صفحه رقعی چاپ اسفد 1401 Categories: داستان, نمایشنامه Tag: نمایشنامه آناکارنینا و چند نمایشنامه دیگر/ فیض شریفی
اشتراک گذاری
  • Description
  • Reviews (0)
  • Shipping & Delivery
Description

پرده‌ی اول:

آلکسی: آنا! باید به تو هشدار بدهم .
آنا: هشدار بدهی؟ برای چی هشدار بدهی؟
آلکسی (با لحن آرام): من می‌خواستم به تو اخطار کنم و هشدار بدهم که ممکن است با بی‌احتیاطی و آسان‌گیری بهانه به دست مردم و اشراف بدهی که پشت سرت حرف‌های نامربوط بزنند.
آنا: تو همیشه همین رفتار را داری. گاهی ناراحتی که تنگ‌حوصله‌ام و سردماغ و بشاش نیستم و گاهی ناراحتی‌ات این است که شاد و سرحالم. امروز شاداب بودم و سردماغ، مثل‌اینکه همین تو را ناراحت کرده است؟
آلکسی: امروز خوش‌وبش گرم تو با کنت ورونسکی (او این اسم را با لحنی محکم و آرام و شمرده ادا کرد.) توجه‏ی همه را در مجلس جلب کرده بود.
(آلکسی دست‌های خود را درهم انداخت و خم کرد تا مفاصل آنها را به صدا درآورد.)
آنا: آه! لطفاً این صدا را از دست‌هایت در نیاز هیچ خوشم نمی‌آید.
آلکسی: این تویی که این‌جور حرف می‌زنی؟
آنا: (با شگفتی صادقانه و خنده‌آور) نمی‌فهمم واقعاً موضوع چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟ تو واقعاً از من چه می‌خواهی؟
آلکسی: (با خونسردی‏وآرامش) خواهش می‌کنم به‌دقت به حرف‌هایم گوش بده. می‌دانم که حسادت احساس اهانت‌آمیز و خفت‌آوری است. من هرگز اجازه نمی‌دهم که این احساس بر رفتار و اعمالم حاکم باشد. اما این حرکت ناخوشایند تو به ‌هیچ‌وجه آن‌طور نبود که مجلس انتظارش را داشته باشد .
آنا: آلکسی تو حالت خوب نیست. (آنا برخاست که برود، آلکسی در مقابلش آرام ایستاد. آنا درحالی‌که سنجاق‌ها را از گیسوان خود برمی‌داشت،) گفت: هرچه می‌خواهی بگو گوش می‌کنم. باعلاقه هم گوش می‌دهم چون دلم می‌خواهد بدانم که موضوع چیست. (با لحن طبیعی و آرام و پر اطمینان)
الکسی: من این حق را ندارم که به‌جزئیات احساس تو وارد شوم. چنین کاری را بی‌حاصل و زیان‌آور می‌دانم. کاش بعضی چیزها در اعماق روح آدمی پنهان می‌ماند. احساس‌های تو به وجدان خودت مربوط است ولی من در برابر تو و خودم و پیشگاه خدا موظفم که تکلیف تو را به تو گوشزد کنم. پیوند من و تو الهی بوده. شکستن این پیوند گناه است و کیفر سنگینی در پی دارد.
آنا: اصلاً سردرنمی‏آورم. آه! خدای من! از بخت بد به‌اندازه‌ای خسته‌ام که دارم از پا می‌افتم.
الکسی (به نرمی): آنا! تو را به خدا این‌جور حرف نزن! ممکن است اشتباه کنم ولی باور کن آن چه می‌گویم بین خودمان می‌ماند. من شوهر توام و دوستت دارم.
آنا (تمسخر را کنار می‌گذارد و زیر لب می‌گوید): دوستم دارد؟ اصلاً تو می‌توانی کسی را دوست بداری؟ این کلمه را هم از دیگران شنیده‌ای وگرنه کلمه‌ی عشق را به کار نمی‌بردی. تو واقعاً چیزی از عشق می‌فهمی؟
آلکسی: من راستی راستی نمی‌شنوم. روشن‌تر و بلندتر حرف بزن. من تو را دوست دارم ولی من برای خودم نمی‌گویم. مهم‌تر از همه در این میان پسر ماست. اگر حرف‌های بی‌اساس می‌زنم از تو تقاضای عفو دارم.
آنا (با لبخند): من هیچ حرفی ندارم به تو بزنم. راستش، دیگر باید خوابید. دیر شده، دیر شده، خیلی دیر شده.
(آلکسی آهی می‌کشد و به‌طرف اتاق‌خواب می‌رود).

Reviews (0)

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “نمایشنامه آناکارنینا و چند نمایشنامه دیگر/ فیض شریفی” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Shipping & Delivery

Related products

مقایسه
بستن

من بی‏ وفا نیستم/ میرهادی کریمی

داستان
ریال850.000
  دیگر چیزی نگو مادر   کسی را که دوست داشتم ولی جرأت نمی‌کردم به او بگویم، پدرم گفته بود؛
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

شب والپورگیس یا گام‌های فرمانده/وندیکت یروفی‌یف/مترجم: دکتر علی تسلیمی

نمایشنامه, داستان
ریال1.100.000
دیباچه وِنِدیکت واسیلیِویچ یِروفی‌یِف (۱۹۹۰- ۱۹۳۸) در مسکو چشم به جهان گشود. پدرش در پاکسازی‌های کمونیستی زندانی گردید و شانزده
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

مخصوص : نمایشنامه کمدی/ محمدرضا یار.

نمایشنامه, داستان
ریال500.000
  یکم کیومرث در حال نوشتن روی زمین دراز کشیده است. فضا خالی‏ست. به‌جز یک تخت خواب دونفره که ملحفه‌اش
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
-9%
مقایسه
بستن

پنج ‏و سی ‏وسه دقیقه/ پیمان یوسف‏خواه رودسری

داستان
ریال550.000 ریال500.000
یک صبح پائیزی، در هوایی شدیداً مرطوب، لایه شفافِ قطرات شبنم از تیغه‌های علف و کاشی‌های سقف آویزان بود. برگ‌های درخت چتری آفتابی شروع کرده بودند به زرد شدن؛ زنگ آهنی زنگ‌زده آویخته از شاخه‌ای نیز غرق در ژاله بود. رهبر گروه تولید که کتی لایه‏دار از شانه‌هایش آویزان بود، با نان تخت ذرت در یکدست و تره ‌فرنگی پوست‌ کلفت در دست دیگرش، آهسته ‌آهسته به‌ طرف زنگ راه افتاد. وقتی‌که به زنگ رسید، دستانش خالی بود، اما گونه‌ها پف‌کرده مثل موش صحرایی که آذوقه پائیزی را دوان‌ دوان می‌برد. او یک‌دفعه دسته را به سمت زنگ کشید که محکم دنگ دنگ دنگ زنگ خورد. مردم پیر و جوان به کوچه‌ها سرازیر شدند و در زیر زنگ جمع شدند، با چشمانی ثابت بر رهبر گروه، مانند اجتماع عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی. او به ‌سختی آبِ دهان را قورت داد و دهانِ با ته‌ ریش مدورش را با آستین‏اش پاک کرد. تمام چشم‌ها آن دهان را که باز شد مشاهده کردند – که سیلابی دشنام از آن بیرون ریخت: من خدمت اون آدمای احمق "کمون" که یه روز دو تا سنگ‌ کار و یه روز دیگه دو تا نجار ما رو می‏برن می‏رسم. او به سمت یک جوان بلند قد و چهارشانه چرخید. به او گفت: اوستا، اونا دارن نیروی کار ما رو متلاشی می‏کنن. کمون نقشه داره که دریچه آب‌بند پشت دهکده رو پهن کنه، هر تیمی باید براشون یه سنگ ‌کار و یه کارگر غیر ماهر بفرسته. این موضوع شامل تو هم می‏شه. سنگ‏کار جوان خوش‌قیافه ابروهای سیاه و دندان‌های سفید داشت، تباینی که به او رفتاری قهرمانی می‌بخشید. تکان ملایم سرش دسته‌ای از موهایش که روی پیشانی‌اش افتاده را به پشت برگرداند. درحالیکه با لکنت صحبت می‌کرد، پرسید چه کسی کارگر غیر ماهر است. رهبر گروه دست‌های خود را جمع کرد، انگار که از خودش به خشکی دفاع می‌کرد و چشمانش را مانند گردونه‌های آتش چرخاند. با صدای گوش‌ خراش گفت: یه زن بیشتر سر در میاره، ولی به اونا برای پنبه‌چینی احتیاج داریم و فرستادن یه مرد ضایع کردن نیروی بدنی یه؛ به اطراف نگاه کرد و نگاهش به دیوار افتاد. پسری ده ساله یا کمی بیشتر در گوشه‌ای ایستاده بود. پابرهنه و تا کمر لخت، فقط شورتی بلند، گل‌وگشاد و سبزِ راه‌ راه تنش بود که به لکه‌های خون خشکیده و سبزی علف آغشته بود. شورت تا زانوانش می‌رسید، بالای نرمه ساقه پا با زخم‌های براق.
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

خاطراتِ خاطره / خاطره حسن‌زاده داودی

داستان, رمان
ریال700.000
بریم به ۲۱ سال قبل یعنی زمانی که من ۵ سالم بود یهو بهم خبر دادن که دارم خواهر می‏شم،
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

نمایشنامه قائم‌مقام/ فیض شریفی

نمایشنامه, داستان
ریال400.000
(قائم‌مقام در حال نوشتن است که محمد میرزا بی‌هوا به اتاق او می‌آید. عصبانی است ولی قائم‌مقام متوجه نمی‌شود. محمد
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

روخان / معصومه برنجکار

داستان
ریال900.000
  اصلاً نفهمیدم چگونه وقت رفتن رسید! حتی موهای دانه‌دانه سفیدم نمی‌گفت که روی سروصورتِ هنوز جوانم درآمده بود. مثل
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

نوببا- داستانهای کوتاه- نویسنده: اعظم ستوده نیا

داستان
ریال500.000
ماه هنوز در آسمان بود   وقتی چهارشنبه‌شب او را به انفرادی بردند یقین پیدا کرد که به آخرین ساعات
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
post-office

ارسال پستی

به تمام نقاط کشور

help

پشتیبانی 24 ساعته

به غیر از ایام تعطیل رسمی

secure-payment

پرداخت ایمن

از طریق درگاهای بانکی

rocket

سرعت بالا

در انجام کارهای سافارشات

اپلیکیشن انتشارات

app-store-button.png
google-play-button.png
  • درباره انتشارات
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • حریم خصوصی
    • کیفیت محصولات
    • ثبت آسان
    • سوالات متداول
  • دسترسی سریع
    • کتاب های عاشقانه
    • کتاب های داستانی
    • کتاب های آموزشی
    • کتاب های رسمی
    • کتاب های تاریخی
    • کتاب های دینی
  • خدمات مشتریان
    • ثبت اثر کتاب
    • مراحل ثبت کتاب
    • هزینه ثبت اثر
    • پیگیری سفارشات
    • تیکت های من
    • ارسال تیکت
  • راهنمای خرید
    • شیوه های پرداخت
    • نحوه ثبت سفارش
    • رویه ارسال سفارش
    • امکان پرداخت در محل
    • تحویل اکسپرس
    • تخفیفات ویژه سایت

تمامی حقوق برای سایت انتشارات محفوظ است - طراحی سایت تیم تی اف نت پلاس

  • منو
  • دسته بندی ها
منوی دسته بندی های خود را در تنظیمات پوسته -> سربرگ -> منو -> منو موبایل (دسته ها) تعیین کنید
  • صفحه اصلی
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • لیست علاقه مندی ها
  • ورود / عضویت
سبد خرید
بستن

نشر شب چله_ فروشگاه آنلاین نشر شب چله Dismiss