(قائممقام در حال نوشتن است که محمد میرزا بیهوا به اتاق او میآید. عصبانی است ولی قائممقام متوجه نمیشود. محمد میرزا پا بر زمین می کوبد. قائممقام با دیدن پادشاه جا میخورد و برمی خیزد.)
محمد میرزا: چنان در مراقبه و مکاشفه فرورفتهاید که مقابل پایتان را نمیبینید؟
قائممقام: جانثار در حال انشاء و پاکنویس قصیدهای هستم. فکر نمی کردم حضرت همایونی این وقت شب بی اذن و اطلاع قدم بر دیدگان ما بگذارند، بهیقین مسأله ای خاطر همایونی را مکدر کرده است.
محمد میرزا: مشتاقیم چند بیتی از قصیدهی سیدالوزرا را به گوش جان بشنویم سپس بر سر مطلب برویم.
(قائممقام به ادب و اخلاص): به دیدهی منت:
ای بخت بد ای مصاحب جانم
ای وصل تو گشته اصل حرمانم
ای بی تو نگشته شام یک روزم
وی با تو نرفته شاد یک آنم…
تیغ است ستاره و تو جلادم
سجن است زمانه و تو سجانم…
عمری است که روز و شب همی داری
بر خوان جفای چرخ مهمانم…
زان سان که سگان به جیفه گرد آیند
با سگ صفتان نشانده بر خوانم
این گاه همیزند به چنگالم
و آن همی گزد به دندانم
تا چند به خوان چرخ باید برد
از بهر دو نان جفای دونانم؟!
(احسنت! مرحبا! بهآرامی همراه با طنز و تمسخر کف میزند و میگوید):
آنها که پروردهی نعمت بزرگاناند در مدحیت ولینعمتتان قلم میگردانند ولی سیدالوزرای ما از بخت بد خویش مینالند و ما را سجان و زندانبان میدانند.
گویا ما به کنایت سگصفت هستیم و دون و فرومایه.
قائممقام: حاشاوکلا که ما بهصراحت یا به کنایت شاهنشاه ایرانزمین را شماتت کنیم.
ابن چکامه را در زمان صدارت خاقان بزرگ سرودیم. در آن زمان که با تفتین بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شدیم و چند سالی را در تبریز به بیگاری گذراندیم.
محمد میرزا: شما پس از سه سال معزولی و خانهنشینی به توصیه ی ما دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایبالسلطنه منصوب شدید.
شاید اگر در جنگ با کفار روسی موافقت و مرافقت داشتید به این بلای سخت مبتلا نمیشدیم.
قائممقام: اعلاحضرت همایونی بهخوبی اطلاع و اشراف دارند که ما از خدمتگزاران خاقان بزرگ، شاهنشاه ایران، فتحعلی شاه و نایبالسلطنه، عباس میرزا، پدر بزرگوار شما بودهایم و هستیم. ما به یاری پدرمان، میرزا عیسی معروف به میرزای بزرگ با کمک مستشاران دول فرانسه و انگلیس نظم و انضباطی به سپاهیان ایران دادیم و در بسیاری از جنگها در معیت پدربزرگ گرامی بودیم و این مشهور است. نمیدانم چه عارضهای بر سرورمان عارض شده که در این وقت شب پادشاه بزرگ بر ما خرده میگیرند. بهاحتمال حاجی میرزا آقاسی به سعایت در پوستین اعلا حضرت افتاده¬اند.
محمد میرزا: نزاع شما با حاجی امروزی نیست. شما گویا هنوز بر حمایتی که حاجی بر اخوی شما، میرزا موسی در زمان خاقان بزرگ داشت مشوش هستید؟
Reviews
There are no reviews yet.