با خنده هومن لقمه دهانم را نجویده قورت میدهم و دلگیر نگاهش میکنم.
- چیه؟
دست جلوی دهانش میگیرد. بین خندههایی که قادر به کنترلش نیست میگوید.
- ببخشید آخه خیلی خوشگل میخوری تپل خانم
با پشت دست بشقابم را عقب میرانم.
- تپل عمه ته
هر دو دستش را به نشانه تسلیم بالا میگیرد. هنوز آثار خنده را در گوشه چشمانش می بینم و خودم را بخاطر اینکه به شکم پدرش اشاره نکردم شماتت میکنم. بشقابم را سمت خودش میکشد. تکه ای از گوشت زبانی که در بشقابم مانده را لای برش نان کوچک سنگک میپیچد و بهطرفم میگیرد. دستش را پس میزنم. با سگرمه هایی درهم رو برمیگردانم. اگر همین اخموتخم را هم نکنم که جلوی شوخیهایش کم میآورم. از گوشه چشم نگاهش میکنم. دستآزادش را چند بار روی گونهاش میزند. شیطنت نگاهش رنگ خواهش میگیرد.
- جان من
حالا که چند بار از جانش مایه گذاشته کوتاه میآیم. از آخرین لقمه خوشمزهام نمیگذرم. اخمالود آنرا از او میگیرم. در دهانم میگذارم و بیآنکه گرفتگی چهرهام را باز کنم از طعم بینظیرش لذت میبرم. هومن بوسه ای در هوا برایم میفرستد و با جواب دهنکجی من خنده بلندش دوباره رها میشود.
آیینه کوچکم را از کیف سیاهرنگم که روی صندلی مابینمون گذاشته بودم درمیآورم. با دیدن صورتم راضی از آرایشم لبخند کمرنگی میزنم. هومن با نگاه به ساعت مچیش صندلی فلزیش را با صدا عقب میکشد.
- پاشو نازی که حسابی دیرم شد.
در آیینه را میبندم و در جیب کوچک کیفم میگذارم. با برداشتن کیفم بلند میشوم. همراهش از کلهپزی که شلوغیش برای وسط هفته عجیب به نظر میرسد بیرون میآیم. نزدیک ماشینش چشمم به ایستگاه اتوبوس میافتد و میایستم. با تعجب نگاهم میکند.
- من با اتوبوس میرم تو برو دیرت نشه
بین در باز ماشینش میایستد.
- بشین ناز نکن.
دلم نمیخواهد به خاطر من دیر به محل کارش برسد. با انگشت سبابهام به ایستگاه اتوبوس اشاره میکنم.
- ناز چیه خودم میرم.
نگاهش امتداد دستم را دنبال میکند. با دیدن جمعیتی که منتظر رسیدن اتوبوس ایستادهاند در ماشینش مینشیند. در را از داخل برایم باز میکند.
- بشین با این جمعیت ظهر هم نمیرسی
خودم هم حوصله شلوغی اول صبح اتوبوس و سر پا ایستادن را ندارم. خداخواسته روی صندلی کنارش مینشینم و ماشین با سرعت از زمین کنده میشود.
از در شیشهای چرخان هتل داخل میشوم. طبق عادت به لوستر مستطیلی شکل و پرنور بالای پذیرش نگاهی میاندازم و پشت میز باریک و بلند میروم. کیفم را درون کمد میگذارم و کارم را با هماهنگی با تأسیسات هتل برای سرویس سیستم تصویری یکی از سوئیتها شروع میکنم…