بیدار میشوم
تکّههایم را از روی تختم جمع میکنم
میایستم جلوی آینه
و هرچه این ویرانه را مرتب میکنم
فایدهای ندارد
میروم
آینه حتی بدون من
به کار خودش مشغول است
چیزی از من کم ست
به تخت خوابم بازمیگردم
که بیدار شده
و خودش را مرتب کرده
و دارد روزنامه میخواند
به آشپزخانه پناه میبرم
و آشپزخانه جلوی یخچال ایستاده
قرصهای من را در دهانش میریزد
و خودش را در بطری آب غرق میکند
به سمت حمام میدوم
حمام که حولهی من را پوشیده
و خودش را خشک میکند
دیشب
جایی در هرات منفجر شده
جایی در مغز من منفجر شده
و تکّههایم در خانه پراکندهاند
چیزی از من کم است
هرچه آغوشم را میگردم
کسی را در آن پیدا نمیکنم.
Reviews
There are no reviews yet.