به  سایت انتشارات شب چله خوش آمدید.
نشر شب چله نشر شب چله
ورود / عضویت
ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
12 آیتم ها / ریال17.050.000
منو
نشر شب چله
12 آیتم ها / ریال17.050.000
  • صفحه اصلی
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • درباره ما
  • تماس با ما
ثبت اثر
پیشنهادات
View cart “رمان شاندر / فاطمه صحرایی” has been added to your cart.
برای بزرگنمایی کلیک کنید
Homeرمان کیجا/ سجاد صابر
محصول قبلی
من بی‏ وفا نیستم/ میرهادی کریمی ریال850.000
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
غزلیات کاظم شیعتی / کاظم شیعتی/همراه با نقد و بررسی فیض شریفی ریال1.500.000

کیجا/ سجاد صابر

ریال1.800.000

مقایسه
افزودن به علاقه مندی
SKU: رمان/ 134صفحه/سایز رقعی/چاپ1403/کاغذ سفید Category: رمان Tag: کیجا/ سجاد صابر/ رمان/ نشر شب چله
اشتراک گذاری
  • Description
  • Reviews (0)
  • Shipping & Delivery
Description

 

فصل اول

حوضچه­ های فیروزه

 

خبری از نور مهتابی چراغ تیر برق نیست. شهرداری لامپای جدیدی با نور فیروزه‌ای نصب کرده؛ می‌گن قراره این نور آمار خودکشی رو به حداقل برسونه. پنج سال پیش یه ویروس جدید باعث شد نیمی از زن‌ها حرف زدن رو از یاد ببرن و تبدیل بشن به مجسمه‌های بی‌جان، ربات‌هایی که نمی‌تونستن آرامش بخش باشن. تحمل این موضوع برای هیچ‌کس ممکن نبود. پدرها، دختراشون و پسرها، مادراشون رو به خاک می‌سپردن و با به آغوش کشیدن افسردگی طالب مرگ می‌شدن. جای خالی یک گل با گلی سبزتر و یک انسان با انسانی خوش­ سیماتر پر نمی‌شه. دو سال قبل مادرم و سال قبل همسرم ترکم کردن و پدرم از افسردگی راهی تیمارستان شد. تنها من موندم و این لامپ نیم‌سوز خیابون. اوایل تأثیر مثبت داشت؛ ساعت‌ها روی تراس خونه می‌نشستم؛ گربه‌ی همسایه رو نوازش می‌کردم و به رقص نور چراغ‌های عابر نگاه می‌کردم. بارش بارون به رنگ بازی ابرها شباهت داشت. بعد از هر بار پیوند خوردن آسمون با زمین، کوچه دیگه بی‌رنگ نبود. و حتی بعد از قطع شدن بارون هر چاله‌ی پر از آبی، مثل حوضی پر از سنگ فیروزه به چشم می­اومد. چاله‌های کوچک شبیه به چشم زخم‌های به زمین افتاده بودن. شاید برای همین دیگه کسی خودکشی نمی‌کرد!

دو هفته پیش، آخرین باری بود که خوابیدم. تو رویا دیدم سه روز پشت سر هم بارون می‌باره، آب‌ها یخ می‌بندن، زمین تبدیل به یک آینه‌ی بزرگ می‌شه، خورشید برای اولین بار چهره‌ش رو می‌بینه، عاشق خودش می‌شه و ما رو ترک می‌کنه. از روز چهارم به بعد گرما از ما فاصله می‌گیره، بارش‌های بارون تبدیل به برف می‌شن، سومین برف پاییزی دیگه آب نمی‌شه و زمین برای همیشه تو خواب فرو می‌ره.

الان خورشید سر جاشه، زن‌ها هنوز می‌میرن و خبری از برف‌های پائیزی نیست. اما اتفاق تازه­ای افتاده. توانایی خوابیدن از ما گرفته شده. نور فیروزه‌ای ما رو در جسم‌هامون تبعید کرده. دیگه پرواز کردن تو خواب وجود نداره و رویایی ساخته نمی‌شه.

ما تو بیداری‌هامون بلاتکلیفیم و نمی‌دونیم باید چه کاری انجام بدیم؛ چه برسه به حالا که تمام روز چشمامون بازه.

مجبوریم تو رخت خواب دراز بکشیم و به گذشته فکر کنیم. اوایل به بچگی‌هام فکر می‌کردم. کمی هم دوران دانشگاه و دوستایی که مهاحرت روانتخاب کردن. بعد از گذشت مدتی شروع کردم با خودم حرف زدن. سه تا بشقاب روی میز می‌ذاشتم. یکی برای گربه‌ی همسایه، یکی برای خودم و یکی برای تو! فکر می‌کردم تو اون‌جایی و باهات حرف می‌زدم. حتی یه بار ظرف غذا رو برات پرتاب کردم تا حواست باشه رئیس کیه. همسایه‌ی بالایی که تازه همسرش رو از دست داده برام از همزاد صحبت کرده بود. اوایل فکر می‌کردم دیوانه‌ست. یارو بهم می­ گفت: شبا که به پهلو می‌خوابی همزادت پشتت دراز می‌کشه و شروع می‌کنه به نوازش کردنت. تو هیچ‌وقت نمی‌تونی اون رو ببینی چون انقدر آروم نوازشت می‌کنه که هرگز متوجه‌ش نمی‌شی اما آدمای کمی هستن که می‌تونن باهاش صحبت کنن. اونا از ترس از دست دادن‌مون با ما هم‌کلام نمی‌شن. کافیه بهش نشون بدی ازش نمی‌ترسی. اون‌وقت از تنهایی درمیای.

از بشقاب روی میز و میو میو کردن گربه سیاه دیگه خسته شده بودم. یه شب که به رخت خواب رفتم شروع کردم به حرف زدن. این‌بار نه با خودم، با اون. به پهلو خوابیدم. گفتم: می‌دونم اون‌جایی. تا حالا به چیزی به جز من فکر کردی؟ مثلا به این‌که چرا زن‌ها ما رو ترک کردن؟ اصلا می‌دونی ماه چه شکلیه یا چرا این اسم رو گرفته؟ مادر بزرگم شاهزاده‌ بود. می‌گفت: یه روز پادشاه می‌میره و سه تا از پسراش برای رسیدن به تاج و تخت شروع به جنگیدن می‌کنن. تمام کشور پر می‌شه از قحطی و طاعون، برادر بزرگ‌تر به اون دوتای دیگه غلبه و اعدام‌شون می‌کنه. سال‌های زیادی می‌گذره، برادر بزرگ‌تر صاحب یه پسر و دختر می‌شه و از ترس این‌که پسرش خواهرش رو نکشه، ماه بانو رو به سرزمین‌های بدون انسان می‌فرسته ولی هیچ‌وقت نمی‌تونه از فکر کردن به دخترش دست بکشه و با هر بار نگاه کردن به تبعیدگاه دیوانه‌تر می‌شه تا این‌که یک روز از دنیا می‌ره؛ برای همین می‌گن: هر کسی به مهتاب نگاه کنه، دیوانه‌تر می‌شه چون جلوه‌گاه صورت ماه بانوی از دست رفته‌ش رو نشون می‌ده. چیه؟ می‌ترسی حرف بزنی، نکنه تا حالا ماهی نداشتی؟

صدای مأمورا از راه‌پله به گوش می‌رسید. همسایه‌ی بالایی فریاد می‌زنه: ولم کنید. همه‌تون دیوونه‌اید. من می‌دونم وجود داره. خودم هر شب باهاش حرف می‌زنم. شماها هیچ بویی از احساس نبردین. از همسایه‌م بپرسین. اون می‌دونه. اونم با همزادش حرف می‌زنه. حتی چند بار باهم دعوا افتادن. بعد از سکوت چند ثانیه‌ای، زنگ در رو زدن. رفتم سمت در و بازش کردم. مأمورهای بی‌همه­چیز! ازم پرسیدن: این مردک چی می‌گه؟ گفتم: نمی‌دونم، یارو دیوانه شده.

سرش رو سمت همسایه‌م برگردوند و در حالی به اون نگاه می‌کرد ازم پرسید: داری چی کار می‌کنی؟

ترس از چشماش مشخص بود. دوست داشت تأییدش کنم ولی من گفتم اگه این بشر و لامپای جدید بذارن سعی می‌کنم بخوابم. بعد از رفتن‌شون، لامپای کوچه عوض شدن و دوباره رنگ مهتابی به خودشون گرفتن. گربه‌ی همسایه به من رسید و دوباره تونستم بخوابم. دیگه خبری از بارش‌ها و حوض‌های فیروزه‌ای نبود. با رفتن چشم‌زخم‌ها افسردگی جشن گرفت و هر روز شاهد خودکشی مردایی بودم که خانواده‌شون رو از دست داده بودن. هیچ‌کس برای برگردوندن چراغ‌های فیروزه‌ای اصراری نکرد چون همه عاشق اون بخش از زندگی هستیم که تو رویا در جریانه. این شامل حال منم می‌شه. مادرم می‌گفت: سر آخر صیغه‌ی عقد تو رو با بالشتت می‌خونیم.

به پهلو خوابیده بودم که یه صدایی اومد، فکر کردم صدای گربه‌ست، یا شایدم از بلندی خروپف خودم بیدار شدم. دوباره اون صدای ضعیف به سراغم اومد…..

 

Reviews (0)

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “کیجا/ سجاد صابر” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Shipping & Delivery

Related products

مقایسه
بستن

خاطراتِ خاطره / خاطره حسن‌زاده داودی

داستان, رمان
ریال700.000
بریم به ۲۱ سال قبل یعنی زمانی که من ۵ سالم بود یهو بهم خبر دادن که دارم خواهر می‏شم،
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

هنوز هم حسین اعتمادزاده

رمان
ریال1.700.000
مانده بود چه کند، حالا خودش هم مشتاق شده بود ادامه بدهد. مگر می‌توانست پشت گوش بیندازد و حرف‌های استاد
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

رمان شاندر / فاطمه صحرایی

رمان
ریال3.200.000
با خنده هومن لقمه دهانم را نجویده قورت می‌دهم و دلگیر نگاهش می‌کنم. چیه؟ دست جلوی دهانش می‌گیرد. بین خنده‌هایی
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

کال رمان ایرانی حسین اعتمادزاده چاپ دوم

رمان
ریال1.350.000
  با ترس و دلهره از خواب پرید. از تخت، پایین آمد و کنار پنجره رفت. پرده را به‌آرامی کنار
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

افتاده ی به پا خاسته / نویسنده: علی منصوری عبدی

رمان
ریال1.250.000
(تقدیم به همه بهبودیافتگان در سراسر جهان) جوانانی که به هر دلیل  چه  مرد و چه  زن ناخواسته به سمت‌وسوی
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

رمان پارانویا / فیض شریفی

رمان
ریال650.000
  وقتی سگ‌های خواهرم مردن، رفت تو لک تا حالا هم از تو لک بیرون نیامده، افسرده شد و نشست
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

کوچ چکاو ح… ستاره شناس

رمان
ریال2.500.000
متن کوتاه محصولات سایت در این بخش قرار میگیرد و تمامی محصولات این وب سایت با استفاده از فروشگاه ساز ووکامرس قرار گرفته است به راحتی میتوانید به دلخواه خود هر چقدر که بخواهید محصول در سایت اضافه کنید
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
مقایسه
بستن

رمان هنوز هم / حسین اعتمادزاده

رمان
ریال2.800.000
                         فصل یک       مانده بود چه کند، حالا خودش هم مشتاق شده بود ادامه بدهد. مگر می‌توانست پشت گوش
افزودن به علاقه مندی
Add to cart
نمایش سریع
post-office

ارسال پستی

به تمام نقاط کشور

help

پشتیبانی 24 ساعته

به غیر از ایام تعطیل رسمی

secure-payment

پرداخت ایمن

از طریق درگاهای بانکی

rocket

سرعت بالا

در انجام کارهای سافارشات

اپلیکیشن انتشارات

app-store-button.png
google-play-button.png
  • درباره انتشارات
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • حریم خصوصی
    • کیفیت محصولات
    • ثبت آسان
    • سوالات متداول
  • دسترسی سریع
    • کتاب های عاشقانه
    • کتاب های داستانی
    • کتاب های آموزشی
    • کتاب های رسمی
    • کتاب های تاریخی
    • کتاب های دینی
  • خدمات مشتریان
    • ثبت اثر کتاب
    • مراحل ثبت کتاب
    • هزینه ثبت اثر
    • پیگیری سفارشات
    • تیکت های من
    • ارسال تیکت
  • راهنمای خرید
    • شیوه های پرداخت
    • نحوه ثبت سفارش
    • رویه ارسال سفارش
    • امکان پرداخت در محل
    • تحویل اکسپرس
    • تخفیفات ویژه سایت

تمامی حقوق برای سایت انتشارات محفوظ است - طراحی سایت تیم تی اف نت پلاس

  • منو
  • دسته بندی ها
منوی دسته بندی های خود را در تنظیمات پوسته -> سربرگ -> منو -> منو موبایل (دسته ها) تعیین کنید
  • صفحه اصلی
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • لیست علاقه مندی ها
  • ورود / عضویت
سبد خرید
بستن

نشر شب چله_ فروشگاه آنلاین نشر شب چله Dismiss