11
ازدحام
رفتوآمد
و همهمه
ساعتیست که اینها ببین قهوهخانه را پُر کردهاند.
چه حرفهای رکیک
و چه دُشنامها
اینها همه با سیگارها که دود میشوند
به هوا میروند
و تا یکیدو ساعتِ دیگر
میزها به خوابِ نیمروزیِ خود غوطه میزنند.
در انبوهِ خمیازهها
چه رؤیاها که به میزها حرام میشوند:
رؤیای صندلیهای بیشتر
– حتا اگر یکی! –
و ارتفاعِ بالاتر
– حتا اگر نیم سانت! -.
ناگهان چُرتِ میزها به کناری میپَرَد
هجومِ تختهها
صدای تاسها
و تا میزها به خود بیایند
نه فقط مشتریها
که حتا قهوهخانه را باختهاند.■
12
لای بوتهها
لای علفها
و حتا لای لجنها
انبوهی از این احتمال
از درختی که در کنارِ کلبه روییده باشد
من اما هیچ پاسخی به اینهمه انکارها نمیدهم.
از کمرگاهِ درخت
شاخهها نه به شکلِ هفت
بلکه به شکلی که سراپای آن لا
دیگر از هم رها شدهاند
که من اکنون به فریبهای اینچنین خیره ماندهام.
اما نه درخت را به یاد میسپاری
نه کلبه را (که در کنارِ آن روییده است)
که داروندارت
فقط یک کیفِ کوچک
و صداهایی از پشتِ سر.
درخت
به شکلی که سراپای آن بگوید: لا
و صداهایی از پشتِ سر
که با همان درخت
و با همان لا
همچنان بالا میروند.■
13
دستهدار اگر بنویسم
که هرگز نخواستهام
و نمیخواهم اسمِ آن چرا زندهگی صدا کنم؟
پس بگذارید دلام با همین حیاط خوش باشد!
از درختها و برگهایشان
و از پیراهنات میروم شکایت میکنم
یا جدولی را که بر آن مینشینی
میبَرَم به دادگاه میکشانم.
زندهگی با همهجای آن پُر از سایهروشن
و کسی میخواهد از عبورِ خودش نکتهها پخشوپلا کند
تا پای او اگر که به جدول گیر نمیدهد
پس چرا میبَرَم به دادگاه میسپارم؟
تاکنون من از ارتفاعِ جدول
و از طولِ آن هنوز با تو نگفتهام
که هر دو آنچنان بیشرم
و هر دو آنچنان گردنکلفت
که مجبور میشوم سرِ دادگاه را کمی پایین بیاورم.
تنها به ارزِ جدول اگر خیانت کرده باشم
تو چرا رفتهیی بر آن نشستهیی؟
مگر از دستِ تو گاهی نمیتوان
مگر از دستِ تو آهی نمیتوان به دادگاه کشید؟■
Reviews
There are no reviews yet.