کژتابی خارج از معنا
نوزاد گناه
در زهدان مادرش آواز سرداد
که خداوند در اعضای بدنش به دنبال ما می گردد
گویا تنهاییم
ای آنکه سرنوشت در دست اوست
کاش آنکه در امان بودیم از ترس
ترس ما را پراکنده میکند
پس چه کس ما را گرد خواهد آورد؟
آنگاهکه میترسیم گنده شویم در قوطی معنا
پدران ما
دیگر هماورد ناامیدیهای ما نیستند
آنگونه به نظر میرسند که از ناامیدی ما کمسال ترند
پدران ما
اکنون با توپی بازی میکند
که در گردی آش اعضای تن ما گرد میشود
همه شکستهایمان
ارمغان آنان است
که روزهایشان از رنج ما روشن شد
ما مردمانی هستیم
که اگر دستی برای غارت خوشههایمان دراز شود
همه انگشتانش معنای نفرین را میدانند
مردمانی هستیم
که بر جنازه خویش ایستادهاند
و هیچ در دست ندارند که بر باد شود
آوازهایی را زمزمه میکنند
كه آسیاب شوربختیاش
گندم رویاهایش را آرد میکند
آنانکه خندههایمان را
با خاک بازسازی میکنند
در خاکشان اندوه پنهان کردهاند
بسیار بودند
که از خون ما گذشتند
و بر زمین ریختند
مانند گلی که ساقهاش خم شده است
سستی را
که در خونمان جریان داشت
زیر پاهایشان شکستند
ای ترس
ما بقایای پنهان تو هستیم
در زهدان بانویی گناهکار
حالا چگونه
مرگ در خونمان دانه میکارد
وقتی با نام زیبای تو به خواب رفتهایم
Reviews
There are no reviews yet.