مقدمه ای مرسوم بر اُنتولوژی شعر معاصر ایران
نزدیک به یک قرن است که از انقلاب نيما بر ادبیات ایران میگذرد و هنوز ناقدان و محققان از نيما و شاگردان او حرف میزنند و از زوایای پیدا و پنهان اشعار نيما و شاگردان او سخن میگویند.
هنوز هم نيما، نیماست و هنوز هم نيما و شاگردان او تازگیها و شگفتیهای بسیاری دارند و هنوز هم شاعران دهههای بعد از نيما و شاگردان او نتوانستهاند، آنها را حذف کنند.
پل والری میگفت:” ادبيات یعنی حذف “. یعنی شاعران و نویسندگان باید بتوانند با هنرشان. شاعران و نویسندگان پیش از خود را حذف کنند.
این ضایعه، یعنی ( عدم تولید قله و فکر و شعر پویا در علوم انسانی، فلسفه، جامعهشناسی، نظریهی ادبی و …) برای ما زیانبار بوده است.
شاعران عصر جدید و پسانیمایی نتوانستهاند اُنتولوژی شعر نيما را بهخوبی پی بگیرند و ادامه دهند.
شاید این مسأله به عوامل گوناگون دیگری ربط داشته باشد، شاید این معضل به انقطاع پیدرپی ادوار فکری و فرهنگی ارتباط داشته باشد شاید به نقش مخرب و بازدارندهی عرفان پسان و تعصبات دینی و نژادی ربط پیدا کرده باشد و شاید به عبارت بهتر ما هنوز نتوانستهایم مدرنیسم و مدرنیتهی خود را از دل سنت بیرون بیاوریم° و اُنتولوژی ” منبع الهام و انديشه “ی شاعران پسین را به پیشینیان منتقل کنیم و در پرتو افکار نوین به نقد بکشانیم.
بخشی از ما از نهضتهای ادبی جهان همراهی نکردیم و به سنت و پسان و ارتجاع برگشتیم و برخی از ما به شعر ترجمهای چسبیدیم و سنت را کنار زدیم و چون قلههای قدیم و قلههای شعر نيمايی و سپید شاملویی، کار مشعشعی عرضه نکردیم.
نيما و شاگردان او، هم شعر کلاسیک را بهتقریب میشناختند و هم با شعر ترجمه و شعر مدرن و نظريات شعری و فلسفی مدرن دنیا تا حدودی آشنا بودند.
نيما و شاگردان مبرز نيما، اُنتولوژی شعر فردوسی، خيام، مولوی، سعدی، حافظ و اُنتولوژی شعر مشروطيت بودند و از دل سنت برآمدند.
شعر نيمايی با ناقدانی چون، رضا براهنی، شفیعی کدکنی، محمد حقوقی، اخوان ثالث، عبدالحسین زرینکوب، يدالله رؤیایی، علی باباچاهی و عبدالعلی دست غيب، شمس لنگرودی، شاپور جورکش و حافظ موسوی، شناخته شد، آنها
نقشهی راه را به آیندگان نشان دادند ولی نيما چیز دیگری بود، او لونی دگر گشود و بهجز نقد، نظريات جامعی را با شعر و نثر خود ارائه داد و ظرايف و ظرفیتهای نایاب و نابی را در شعر ایران ایجاد نمود.
در کتاب ” اُنتولوژی شعر معاصر ایران ” نقد و نظريات نوین نيما را از دو نگاه بررسی کردهایم:”
۱ – مختصات لفظی و هنری شاعران
۲- نگاه و جهانبینی شاعران.”
به این مسأله باید مشعر بود که درنهایت در شعر، ما با یک سکهی دو رو طرف میشویم عاطفه و انديشه که ظرف زباناند و درنهایت خود زبان، و ابهام شیرین که عرصهی زايش دردناک معنی و یعنی است و خود پیام که در مقابل خواننده آیینه میشود.
اگر پیام نباشد ما با مجموعهای از صداها و اصوات مواجه خواهیم شد.
رولان بارت، شعر حافظ را آينه میدانست که هرکس میتواند خود را در آن آیینه پیدا کند.
مطلب پایانی بر این قرار است که شاعرانی چون فروغ فرخزاد، اخوان ثالث، شاملو، سپهری، رحمانی، آتشی و نادرپور، اُنتولوژی شعر شکوهمند نيما هستند، اگر آنها نبودند فضایل و نقایص نيما معلوم نمیشد.
Reviews
There are no reviews yet.