شعر

نقد و بررسی کتاب زنی با بوی ابر امیررضا سیدحسینی توسط جعفر محمدی واجارگاهی

گسترده گی شعر سپید در شخصیت هایی که شاعران دارند همیشه امیداورمان می کند که یک شگفتی تازه در اثری منحصر را پذیرا باشیم .
شعر هم با نویسنده خود همرا است تا بتواند خجالت بکشد گریه بکند فریاد بزند سکوت بکند حاشیه ایجاد بکند بزند همه چیز را بهم بریزد به آشپزخانه برود صدای سگ دربیاورد مرگ را شکل متفاوتری نشان بدهد  قادر است میان کلمات ازدواج کند طلاق بگیرد و…
شعر می تواند به باورهای دوری برسد شگفتی ایجاد کند
رابطه های مختلفی را از خود نشان بدهد قادر به کشف باشد وو…..
اما در بعضی از مواقع شعرمی تواند تعاملی میان ذهنیت مخاطب و عینیت مخاطب ایجاد کند
شعر قادر است آنچه را که نشان می دهد و در معنا پذیرفته می شود بسنده نکند و فضای غنی تری را پذیرا باشد .شعر بخشی از خودش را در زیبایی اثر نشان می دهد بخش دیگری را در تاثیری که می تواند داشته باشد و بخشی هم در ضرورت درک و پذیرش آن و قسمتی از فرم و تازگی وووو
شعر قابلیت بکاری گیری همه بخش ها را دارد بدون آنکه بر فضاهای ایجاد شده خدشه ای یا مزاحمتی ایجاد کند
اگر بخواهم تعریف شعر را در یک کلمه بگنجانم آن به یقین آزادی می تواند باشد.
حال که شعر امروز در فضایی می خواهد به آزادی برسد که اگر انتخابی باشد فقط و فقط سبک و سیاق و شخصیت خود شاعر می تواند باشد چرا که در حال حاضر تعریف آزادی برای شاعر انتخاب اول برای شعر نخواهد بود و حتی به سختی می تواند انتخاب آخرش باشد.
اگر آزادی در شعر لحاظ گردد به یقین ذات درونی شاعر
در گستره ای از کلمات خالصانه احساس می شود اما
اینجا باید مراقب سمت و سوی کلمات بود و رعایت اخلاق نوشتن را کرد .وقتی  جامعه رهایی را به خورد شاعر به شکلی داده است که ذهنیت و شناخت خود را در همان محدوده پرواز دهد برای یک شاعر دشوار خواهد بود که تمام بخش های یک شعر را در این فضای محدود بتواند نشان بدهد.
زنی با بوی ابر مجموعه شعری ست توانسته در همین فضای محدود که اکثرا به بی راهه می رویم به تعامل رهایی فعلی و آزادی شعری با زبان نوشتاری شاعر برسد .

سید حسینی با آنکه دامنه لغاتش زیاد نیست اما  محتوا در شعرش را باریک و خاص درنظر گرفته و طوری به محدودیت هایی که دارد غالب می شود که توقفی را نمی بینیم.
او در این مجموعه از همه خاصیت انسانی اش بهره جسته و شعر را در رابطه ها و کنش های قرار داده که اثری به واقع خاص و خالص را ببینیم.
متاسفانه ما در روزگاری زندگی می کنیم که باید مهم باشد که چه کسی شعر را می نویسد؟ و هیچ موقع اهیمت نداده ایم که خود اثر چه ویژگی و تاثیری می تواند داشته باشد.
به نظر من یک اثر خوب زمانی دیده می شود که دنبال کننده و خواننده خوبی داشته باشد کسی که بتواند راجب اثر حرفی بزند.
کسی که در شعرهایش از یک زن حرف می زند الزامی ندارد حتما کلمه ی زن را به خورد شعرش بدهد و یا اگر هم استفاده می کند نسبت هایی که در تعریف به آن مربوط می شود به زیباترین شکل ممکن بیان شود‌

همانطور که از اسم این مجموعه معلوم است زنانگی و زن و تاثیرات و نگاهش در این کتاب به واقع هدف اصلی شاعر است
اما باید دید منطقی که بر این زنانگی می تواند بستری برای شعر فراهم کند به چه صورت است ؟
آیا نگاه شاعر توجیه پذیر این سوال است که روانشناسی یا روان پریشی و یا تاثیرات و فضا سازی طوری به زن نسبت داده شده که تازگی در نشانه گذاری هایی که بر یک زن تحمیل شده و تصویر معنایی که اززن در جریان شعرش پیاده کرده چنان باور پذیر هست که زیبا شناسی و تازگی و تاثیرگذاری در فرم و زبان و …در باور یک شعر رویت شود.؟
شعر پاشنه ای شکسته در خیابان را می خوانیم

پاشنه ای شکسته در خیابان
آن را برداشتم
و به زنی زیبا فکر کردم
که هرگز
برای پیدا کردنش
برنمی گشت
پدر می گفت عشق
یکی از پاشنه هایش شکسته
مادر می گوید عشق
یک پا دارد
من فقط فکر می کنم
همین هم
برای این روزها کافی ست.

این شعر اگرچه مرا یاد کفش سیندرلا و داستان معروفش می اندازد اما فضایی را غنی تر نشان می دهد که کلا از فکر سیندرلا بیرون می آیم.
بیان شاعر به گونه ای خودمانی است مجابم می کند که در فضای کنونی خومان هستم‌
شاعر به جرئیاتی اشاره می کند که کمرنگ گوشه ای رها شده اگرچه در این شعر هم در کلام از سادگی بیان و فهم درست و هم در معناپردازی فوق العاده نگاه گردیده است
شعر می تواند پیام های خاص با اشاره به پیامد درونی خود داشته باشد
وقتی مادر می گوید عشق یک پا دارد همان جمله معروف مرغ یک پا دارد را به ذهن ما می آورد که شاعر با تغییری که در هویت یک کلمه می دهد بستر شعرش رادر لطافت و معصومیتی خاص رها می کند

حالا باید دید هدف شاعر از بکارگیری این تغییرات چیست؟
شاعر همین اوایل شعرش به شعر رسیده و اینطور نبوده که خواندن شعر را ادامه بدهم و بگویم در آخر آن اتفاق شعری رخ داده.
داستانی که در شعرش گنجانده شده و تلاشی که با زبان مادر و زبان پدر و زبان خود می کند تا یک زیبایی غم انگیز را که همان تنهایی  توام با دلتنگی است و اصلا کلمه ای از آن بکار برده نشده به کار بگیرد.
خصوصیت شعری سیدحسینی اینگونه است که از ابزارها و اشیای استفاده می کند در شعرهایش که در زندگی روزمره با آنها درگیر هستیم اما به چشم نمی آید و اصلا حدس هم نمی زنیم که روزی بتوانیم در شعری بکار بگیریم.
او اتفاق شعری اش را در همان اشیای ساده که روز یا شب به شکل محدود با آنها درگیر است ورق می زند.
در این شعر نمی تواند به معنای درونی و ظاهری آن بسنده کرد اینکه در اتفاق و هویت یک شعر چگونه بتوان تاثیر را شامل شد مهم است
شاعر از پاشنه شکسته یک کفش از زبان مادری و کلام پدر می خواهد از نبودن و یا رفتن عشقی سخن بگوید و اینگونه پرداختن در بستری که عشق هنوز منظر تماشا می تواند باشد زیباست.
به شعر تنت بوی اسب می دهد می پردازم

تنت بوی اسب می دهد
اسبی که تنهاست
و خیلی پیشتر از اینها
باید رفته باشد

می گویی آدم برفی نه زن است نه مرد
نه می آید
نه می رود
فقط
از آب بودنش بیرون می آید و
به آب بودنش برمی گردد
به ربط آدم برفی به تو فکر می کنم
به رفتن تو که برمی گردد
و می دانم همین لیوان
که از شیر آب بیرون آمد
همان آدم برفی ست
می دانم زنی که در خیابان می دود
ادامه ی اسبی ست
که روزی تنش را پیش من جا گذاشته بود

می دانم و
می گذارم این بو
که شیهه می کشد در اتاق
به آشپز خانه برود
برگردد به یخچال
به لوله های آب
یا به اتاق خواب
خودش را بمالد به تخت
به ملحفه ها
به لباس ها
به چیزهای دیگری که
روزی آنها را
ترک می کند.

شاعر چند تکلیف را در این شعر برای خود در نظر گرفته
از همان ابتدا می خواهد نشان بدهد که شعر به گونه ای خاص پایان می یابد چرا که مفاهیم در این شعر علاوه بر اینکه پله کانی و فاصله گذاری شده است و به عمد چیدمانش را ارتفاع بخشیده می خواهد رابطه های محال را کنار هم بگذارد و به یک اشاره باریک برسد
دغدغه ای که اندازه گرفته می شود و در محیطی که بسترش را فراهم نموده رها می کند.
این شعر اول فضا را نشان می دهد بعد بستری برای تعریف آن فضا مهیا می کند و بعد  شاعردرگیر خودش و آن اشتیاق رها شده می شود.
جالب است که شعر وسط راه معلوم می کند که آن تن منظورش یک زن است
آدم برفی و رابطه اش که معلوم نیست به زن بودن و مرد بودنش برمی گردد به یک زن
و کم کم همه چیز می خواهد برسد به یک زن
از یک بو که می پیچد در خانه در خیابان به اسب می رسد
به رابطه های مثلا دست و پا بسته که توان پیمایش خود را به عمد در آن ها نشان داده
و بند آخر که می خواهد بریزد بیرون تمام دلتنگی برای یک زن را.
سوالی مطرح می شود آیا این شعر می تواند زنده بماند و همراه مخاطبین خود باقی بماند.
رستاخیزی که در این شعر دیده می شود به گمان بنده می تواند فاتح باشد.
با وجود اینکه سید حسینی در اشعارش نشان می دهد که با یک شاعر آگاه و بلد کار روبرو هستم اما شاعر غرق دنیای معمولی پر احساس خودش است می خواهد در همان فضا باقی بماند و باور شعری اش را در همان سادگی به چهره درآورد
به شعر چطور شعرش را ادامه می دهد توجه کنید
دست می کنم توی لباست
پا می کنم توی کفشت
راه که می افتم …
کاش فکر می کردم
اتفاق بعدی چیست
و یک مرد
توی لباس زنانه
چطور شعرش را ادامه می دهد…
شاعر می خواهد آنقدر غرق در زنانگی یک زن بشود که شعر مفهوم زنانگی به خودش بگیرد .می خواهد شعر در این حال و هوا باشد اما برمی گردد به حسرت
حسرت زنی که در نوشته هایش رفتنش احساس می شود
الهامی که پر از تنهایی ست و داستانی که درونش جریان دارد حقیقتی تلخ اما با تصویرگری عاطفی و هنرمندانه مسیرش را به حقیقت یک دلتنگی باز می کند.
نکته مهم در این شعر مشاهدات نویسنده است .او به اجبار می خواهد فضای خودش را در شعر تغییر بدهد یعنی خودش را وارد شعرش بکند و این زیستن به واضح دیده می شودو لایه لایه وانمود کردن در هستی شعرش که به لباس می رسد به کفش می رسد و سرانجام راه می افتد
آن گیجی که در درون شعرش رها کرده و با یک سوال رخ می نماید که کاش فکر می کردم اتفاق بعدی چیست و پذیرفتن این بافت کلمات در کنار یکدیگر و معنی پذیری آن در جهان کنونی شعر زیبا به نظر می رسد .

شعری به نام در شعرهای خداحافظی را می خوانم

شیر آبی که
بسته باشند
و جریان به عقب برگردد

در شعرهای خداحافظی
کلمات به عقب بر می گردند
پنجره هایی که باز کرده ای
می بندی
از پله هایی که بالا رفته ای
پایین می آیی
از دری که آمده ای

می روی
می روی و
رفتنت
بند نمی آید.
این شعر با رنگ و بوی دیگری خودش را نشان می دهد
تصویری که کبود است و غمی که گران دیده می شود به شکل سورئال خودش را نشان می دهد .شعر به شکل حجم در خود شکل اولیه را داده یعنی مسیر روبه جلویی ندارد و شعر شکلش و مشاهده اش به عمد پر از دست انداز است
شاعر شعرش را معکوس نشان می دهد و در بند آخر شعر به تمام بخش های شعر هویت معنایی می دهد .راوی در دل شعر خودش هست و با نشانه ی یک خداحافظی می خواهد تاثیری که به یک خانه می تواند بگذارد را در نگاهش به تصویر بکشاند.
یعنی رابطه هایی را در یک خاحافظ با در و پله و پنجره و شیر آب پا یوند داده می شود تا مخاطبش را به چالش یک رفتن دچار کند قابل تقدیر است.
http://telegram.me/nashrshabecheleh

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *